می شود سفید فکر کرد؟

ساعت از ده شب گذشته بود. خیلی اتفاقی تلگرامم رو چک کردم... هیچ دلم نمی خواست صفحه چت با همسرجان رو باز کنم.. اما اشتباهی دستم رفت روش.. برام یه عکس از خودم فرستاده بود. چندتایی عکس از خودم و دخترک براش ریخته بودم تو گوشیش....

زیر عکسم نوشته بود فدای قد و بالات و لبای خوشگلت عزیزم...

من فقط خوندم! هیچ جوابی ندادم.. هیچ جوابی نداشتم که بدم!

اما کمی دلم و ذهنم آروم گرفت.....

جوابی نداشتم بدم چون می دونستم همه چیز سر جاش هست! اون لحن بد گفتاری.. عصبی شدن هاش ... فقط این دوری دل تنگش کرده .. این دوری بهش سخت گذشته.. چون شرایطی که توش هست سخته! اگر شرایط عادی و حتی عالی بود اینطور دلتنگ نمی شد!

یه چیزی می یاد تو ذهنم که این دلتنگی برای جسم تویه نه خودت! و این خیلی عذاب آوره..

نباید خودمو رو گول بزنم به هر حال این دلتنگی جسمی بخشی از روابط ماست و الان این بخش از روابط حذف شده و لابد بهش فشار می یاد...

برداشت قسمت منفی ذهن من اینه که البته بی راه هم نیست!

نظرات 5 + ارسال نظر
سمیه پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 12:11

من اگر بودم این رو یه منت کشی البته از نوع کاملا مردانه اش برداشت می کردم :)

فایده چیه وقتی می دونم برگرده همه چیز سرجاشه!

الی چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 22:01 http://elhamsculptor.blogsky.com/

منفی فکر نکن نیوشا جان اون شوهرته نه دوست پسرت
دلتنگی جسمی بدون دلتنگی روحی نیست
بیا سفید فکر کن و تو هم عاشقانه جوابش رو بده بزار این یخ آب بشه گاهی دلتنگی و فشار باعث لحن بد میشه این دو طرفه هست فقط شامل همسرت نیست عزیزم

یه چیزایی در من از بین رفته ..
درک دلتنگی جسمی برام غیرقابل هضمه

مریم چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 21:11

عزیزم سفید فکر کن مطمئنا دلشون برای قد وبالاتون تنگ شده و از صمیم قلب عاشقتونه .

دل انگیز این طرز تفکر ..

سیما" چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 15:44

خیلی خیلی از راهنمایی تون سپاسگزارم لطف کردی وقت گذاشتی وبا حوصله ومفصل جواب دادی.... فک کنم من پیشرفته تر اینا باشه استرس و نگرانی تو زندگیم خیلیییییییییی زیاده.دکتر همون اول به منم گف بیا عملت کنم. ولی خودم قبول نکردم و ازون بعدش دیگه دکتر نرفتم.ولی حتمن توصیه های شما رو انجام میدم.در پناه حق خانمی.

خواهش می کنم امیدوارم خوب بشید.
در تلاش باشید یبوست برطرف بشه

سیما چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 14:16

سلام نیوشا خانم. تازه با وبلاگتون اشنا شدم دوست دارم ازین ببعد نوشته هاتون رو دنبال کنم......بیشتر حرفاتون رو درک میکنم ومفهوم.
یه سوال داشتم اگه لطف کنی جواب بدین با عرض معذرت در مورد بیماری شقاق که گفته بودین. درمانتون تا کجا پیش رفته. دکترم رفتین یا کلن خونگی به درمانش پرداختن.؟
منم از بعد که پسرم دنیا اومد دچارش شدم ومتاسفانه بخاطر یبوست شدید بارداریم.وحتی بعدش که داشتم الان مدت یکسان ونیم هستش که داره بیشتر هم میشه. دوبار در حد یه پماد دادن رفتم دکتر. نمیدونم خجالت میکشم مطرحش کنم وبعد مدتهاست همسرم در جریان گذاشتم. امیدوارم شما بهتر شده باشین آن شالله.
اما همبنطور که خودتونم میدونین همه این فشار وعصبی بودن ها بخاطر دوری و دلتنگی هر دوتون از همدیگه اس آن شالله با دیدن وکنار هم بودن همه دلخوریا رفع میشه.

سلام. لطف دارید
بیشتر تلاش کردم با درمان های طب سنتی از نظر پماد و مواد خوراکی درمانش کنم
انواع پمادها رو امتحان کردم بدون دکتر رفتن جواب نگرفتم
یه بار یه دکتری گفت باید عمل بشم که گوش ندادم
رفتم مشهد پیش یه متخصص داخلی گفت این از استرسه وقتی استرسی می شه این مجرا تنگ می شه و محل عبور درواقع باریک می شه و خراش می خوره و ....
سعی کردم بیشتر دنبال درمان یبوستم باشم! با استفاده از فیبر زیاد...
بهتر شدم اما گاهی احساس سوزش دارم و این یعنی اینکه کامل برطرف نشده و مستعد دوباره دچار شدن هستم!
به نظرم دکتر برید برای درمان موضعی از پماد استفاده کنید
یبوست رو هم درمان کنید.. معمولا طب سنتی دوره درمانش 40 روزه است... مثلا چهل روز دو لیوان آب ولرم با خاکشیر که توش یه قل زده بخورید ناشتا ... به بعدشم عادت کنید آب ولرم ناشتا بخورید
آب و میوه و سبزی و نان سبوس دار استفاده کنید تو غذاها هم سبوس بریزید
ایشالا خوب می شید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.