دلم غرق خون است

می خواهم با پای دل بروم .. بروم نه! بشتابم به کمک زلزله زدگان....

کاش دخترک بزرگتر بود...

یا نه حتی همسرجان اجازه می داد با دخترک بروم...

من خوب پرستاری می کنم! خوب جان می دهم به این کار!!!!!!!



- دلم غرق خون است! عکسها را که می بینم زار می زنم! .. به زمین چنگ می زنم! عکس های تن بی جان کودکان در آغوض و پدر و مادر!!!!!!!!

آخ خدا

خداااااااااااااااااااااااااااا

برای حالم دعا کنید

دچار سرگیجه های بی امان شده ام ..

فشار هفت و نیم و تبعاتش . جالب اینجاست که با این حال تمام کارهایم را انجام می دهم می روم سرکار چون مدیرم اجازه نمی دهد بروم مرخصی... بعد می روم روضه .. به دخترک رسیدگی می کنم.. نهار و شام و ... بعد با پای خودم تنها می روم دکتر!!!!!

دکتر می گوید با این فشار پایین چطور زمین نخورذه ای ؟! زنده ای اصلا!!!!!!! دمای بدنم را می گیرد و عدد 34 را نشانم می دهد! بعد ادامه می دهد باید سی و هفت باشد!

بدنت ضعیف شده ...

از کی اینطوری هستی؟! می گویم مدت هاست این علایم را د ارم مدت ها..... اما نمی دانستم علایم کاهش فشار خون و ضعف بدنی است!

قبل تر از این ها خیلی قوی بودم خیلی ...

حالا بدنم کم اوره یا شاید مشکلی پنهانی دلیل این شرایطم است! هر چه هست توان دنبال کردن پیگیری کردنش را ندارم! فقط به پیشنهاد دوستان می خورم! سعی می کنم بخورم .. مغزیجات و گوشت .... اگرچه رابطه خوبی با خوردن ندارم اما سعی دارم کمی بیشتر بخورم!

چش می کشم این دو سال شیر دهی تمام شود حدسم این است که به خاطر شیردهی باشد.. اگرچه قبل از بارداری دو بار و در بارداری ک بار دچار حمله های سرگیجه ای شدم!


برای حالم دعا کنید!

حال روحم

حال جسمم...