کمی هم از تو

دخترک آنقدر شیرین دست می زند که همه را به لبخند و قربان صدقه رفتنش وا می دارد... دست زدن هاش صدا هم دارد...

سرسری هم می کند...

وقتی غذا نمی خواهد آنقدر قشنگ و دوست داشتنی سرش را علامت نخواستن به راست و چپ تکان می دهد که می شود برای همین یک قلم کارش غش و ضعف کرد ..

عکس العمل های خوبی به موسیقی نشان می دهد. با ریتم و آهنگ موسیقی ای که می شنود خودش را تکان می دهد، دست می زند و شروع می کند به آواز خواندن!

مچ دستهایش را تکان می دهد وقتی که برایش نی نای نای می خوانیم... مواقع دیگر هم این کار را می کند مثلا وقتی کمی عصبی به نظر می رسد!

وقتی ناآرام است و گریه می کند ...چشم می دوزد به پدرش که بیاید و او را به آغوش بکشد و از دست من جانی نجاتش دهد ...

هنوز انگشت اشاره دست راستش را می مکد! البته کمی فقط کمی نسبت به آن اوایل کمتر شده.

برادر1 می گوید چقدر گریه هایش احساسی است! واقعا هم همینطور است...


همسرجان او را فرشته ک.چولو صدا می زند، غرق بوسه اش می کند... باز می کند با او .. اما من یا باید عوضش کنم و بشورمش یا باید برایش غذا آماده کنم، میوه آماده کنم کلی ناز بکشم که بخورد ... بخوابانمش .. شیر بدهم وقت و بی وقت شب و روز ... نق که می زند دست از هر کاری بکشم و راهش ببرم ... این وسط خسته می شوم می برم و یکی دو تا ناسزا با صدای بلند نثارش می کنم، گاهی خودم را می زنم و متاسفانه او را هم!

دخترک این ها را درک می کند برای همین از من گریزان است! حق هم دارد...


وقتی که می خوابد خیلی دوستش دارم..خیلی ... اما .وقتی که بیدار است هسچ حسی ندارم به هیچ چیزی چون مادام باید در حال سرویس دهی باشم!

بیست و شش  مرداد می شود 9 ماهه.. اما هنوز دندان درنیاورده، نه سیه خیز می کند نه چهار دست و پا ... روی باسنش خودش را همانطور نشسته به جلو می کشاند!

پلو گوشت خیلی دوست دارد... میان میوه ها هم انگور و البته همه میوه ها را می خورد ...

اعتراض های به جایش برایم شیرین ترش هم می کند.. وقتی به زور و با گول زدن غذا را می گذارم دهانش اعتراض می کند ...


وقتی که خواب است از دور یا نزدیک نگاهش می کنم و می گویم خدایا موجود به این کوچکی وسط زندگی من ... با حس خاصی می گویم که نمی دانم چیست! هم غم است هم شادی، هم عشق است هم نگرانی، هم ترحم و هم دوست داشتن ....


نظرات 3 + ارسال نظر
الی چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 17:03 http://elhamsculptor.blogsky.com/

نیوشا این حرف رو نزن مرگ برای همه هست و خود مرگ هم پایان نیست دست و پا زدن رنج مرگ رو کمتر میکنه

من فقط حیرت زده ام.. مبهوت!
ترسیده ام از خدا هم ...

الی دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت 20:01 http://elhamsculptor.blogsky.com/

خدا حفظش کن دخترک رو و خانوادت رو
سعی کن به روزای عالی برسی

الی همش تصورم اینه که ما که قراره بمیریم پس این همه تلاش برای چی؟!

عزیزم ... میدونم سختی میکشی .. ولی به مادر شدن می ارزه ...

نمی دونم الان چی به چی می ارزه ...
فقط می دونم مادر خوبی نیستم!
صبور نیستم!
اعصاب ندارم.. زود به هم می ریزم...
می دونم که خیلی سخته یه مادر خوب و کامل بودن !
از یک انسان عادی هم سختتره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.