هستم و نیستم

بازگشت به زندگی روزمره زمان زیادی می برد...

حس هایی در من هست که نمیدانم از کجا سرچشمه می گیرند...

مثلا وقتی با همسرجان تنها هستم سعی می کنم از او دوری کنم... حرف نمی زنم... از حرف زدن می ترسم... 

درست چهل روز است که آغوشش را ندارم... و انگار برگشتن به آغوشش سخت ترین کار دنیاست!

حس می کنم از زندگی عادی، از آنچخ دیگران بیرون از این خانه به آن مشغولند کاملا دورم...

دنیایم شده دخترک، شیر دادن، عوض کردن پوشک و ...

دیگر نیوشا وجود ندارد، همه تن دخترک هستم و بس ...


- بعد از یک ماه برای دو روز برگشتم خونه... همسرجان همه جا رو برق انداخته بود!

- کاش زودتر برگردم به دنیای عادی ...

- نگران بهبود بخیه ها هستم!

نظرات 4 + ارسال نظر
پریسا سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 22:41

خواهش میکنم عزیزم.
همین که فهمیدی مشکل کجاس خودش کلیه.
خواهش میکنم تا دیر نشده یه تعادل برقرار کن. حیف زندگیت حیف عشق تون.

تعادل برقرار کردن هم زمان میبره

پریسا سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 14:05 http://mylife30.blogfa.com

سلام عزیزم
تمام آرشیوت رو خوندم.
نیوشای عزیز خیلی خودت رو وقف خانواده ت کردی. خانواده عزیزه پدر و مادر عزیزه اما خود آدم عزیزتره.
به این فکر کردی فردا ازت چی میمونه؟ یه مادر افسرده یه همسر شکسته شده ؟
من واقعا دلم میسوزه به هیچکس هم حق نمیدم؟
اینکارایی که برای خانواده ت میکنه دلسوزی نیست بخدا.
منم پدر و مادر دارم منم درگیرشونم گرفتاری دارن بیماری دارن دکتر میبرمشون کمک حالشونم اما در حد نرمال.
بچه های من گناهی ندارن
منم کارمندم حقوقم با همسرم شریکیه اما تمام حسابمون مشترکه خونه مشترکه ماشین به نام منه من از حقوقم مبلغی رو برداشت میکنم برای خودم برای دلم
لزومی نیست تمام پاداشهامو بهش بگم.
به خودت بیا دوستم. حقت رو بگیر. عصبی نباش به خودت برس یه بچه به زندگیت اضافه شده دلیل نمیشه از همه چیزت بزنی.
شاید از حرفام ناراحت شده باشی اما بخدا دلم گرفت.
به خودت بیا خودت رو دوست داشته باش.

سلام پریسا جان.
نه ناراحت نشدم.... حرفات درستن.
اما من شالوده رفتاریم اینه که به پدر و مادر در این حد رسیدگی کنم. دست خودم نیست شاید یه بیماری روانی باشه
آره من اشتباهات زیادی تو زندگیم دارم. فقط مب تونم کمک کنم دخترک این اشتباهات رو تکرار نکنه.
ممنونم که وقت گذاشتی من رو خوندی.

پری یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 16:06 http://shahpari-a.blogsky.com/

همه اینها که میگی کاملا طبیعیه ... همه همینجوری میشیم .. بعد از زایمان ..

من نمی دونستم اینطور میشه شوکه شدم

مادر تنها چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 22:53 http://miavivo.blogsky.com

درست می شه عزیزم. کمی به خودت فرصت بده. به هرحال تولد اولین فرزند تحول خیلییییی بزرگی محسوب می شه!

درسته .... دنیام زیر و رو شده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.