چهل روز گذشت

درد شقاق سینه کم بود... لخته شدن خون زیر بخیه ها هم اضافه شد... و درد محل بخیه ها ..

البته خدا را شکر دکتر گفت لخته کوچک است و جذب می شود ...

اما مانده ام انگشت به دهان از این همه مشکلات و دردهای جورواجور...

البته باز هم خدا را شکر که از این بدتر سرم نیامد!


- دیشب دکتر شقاق سینه ام را معاینه کرد گفت اینکه شقاق نیست، سینت پاره شده بابا! 

- مدتی منزل مامی اتراق کرده بودم... روحیه مامی به خاطر دخترک بهتر شد.... حالا به ما وابسته شده دوست دارد هر شب آنجا باشیم با همه بیدارخوابی هایی که به خاطر دخترک متحمل شد. 

- مامی یک زن نمونه است ...

نظرات 1 + ارسال نظر
سایه سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 07:36

خیلی اذیت شدی نیوشا واسه شیر دادن. تو یه مادر نمونه ای که با وجود این دردها شیر دادن رو رها نکردی. یکی از اقوام ما بخاطر اینکه وقت شیر دادن حس خوبی نداشت به بچه اش شیر نداد

بعید می دونم نمونه باشم! اما خوب می دونم سختی زیاد کشیدم اگرچه سخت تر از اینم میشد باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.