راه چاره کدام است میان این همه راه و بی راهه

همسرجان و مامی و خانوم دکتر از سرایان برگشتن. مثل اینکه روش دکتر شمس روی کمر درد خانوم دکتر اثر داشته و درد ایشون تقریبا به طور کلی از بین رفته. اما مامی می گه دستاش فرقی نکردن. البته دو مرحله دیگه درمان پیش رو هست.
دکتر به همسرجان می گه  همه مشکلاتت از نوع طبعت هست و چون خونت سرده این مشکلات رو داری.. باید از طریق تحریک عصب طبعت رو تغییر بدیم در سه مرحله وگرنه تا چند سال دیگه رگ های قلبت دچار گرفتگی میشه و ..... خانواده پدری همسر جان همه دچار عارضه های قلبی هستند و اغلب با همین عارضه مردن!
پدرش در سن سی و شش سالگی عمل قلب می کنه.. عموش به خاطر عارضه قلبی می میره .. پدر بزرگش هم... و عموهای دیگه هم درگیر بیماری های قلبی هستند!
نمی دونم این روش تحریک عصب روی چنین مشکلاتی مثل تغییر طبع اثر داره یا نه اما رو موارد دیگه نتایج خوبی داشته....
همونجا تو مطب بیمارهای زیادی بودن از تهران و یزد و زاهدان و شمال کشور که برای مراحل آخر درمانشون اومده بودن و تا اون مرحله نتیجه گرفته بودن.. روش درمانی این دکتر دارو و قرصی نداره و فقط با تحریک عصب و در کنارش بادکش و حجامت درمان می کنه.
این اطلاعات رو اینجا نوشتم تا اگر کسی دچار بیماری خاصی هست که درمانی براش جواب نداده به ایشون مراجعه کنه که به امید خدا سلامتی حاصل بشه.
خانوم دکتر می گفت عکس زخم بابا رو نشون دادم و شرایطش رو براش گفتم و اونم با یقین گفته می تونم خوبش کنم!
اما کو مردی که بابا رو ببره سرایان؟! البته قراره اول آذر یه مطب مشهد بزنه که پونزده روز مشهد بمونه پونزده روز سرایان.

بابا فعلا مشهده و منزل برادر1. دکترش فعلا مراجعه به متخصص عفونی رو پیشنهاد داده و گفته تا جایی که می شه از قطع کردن مجدد به خاطر عدم تعادل بابا (که یه مشکل کلی هست و قبل از قطع پا وجود داشت) جلوگیری بشه. پیشنهاد استفاده از دستگاه ساکشن رو داده که در منزل انجام بشه در سه دوره سه روزه ... متخصص عفونی هم تا سه روز آنتی بیوتیک ها رو قطع کرده و گفته بعد سه روز با نتیجه کشت محل عفونت بریم مطبش تا درمان رو شروع کنه.
امیدوارم این راه جواب بده و زخم خوب بشه .. عفونت لعنتی از بین بره که داره همه ما رو از بین می بره!
می دونی نگران چی هستم؟! نگران رفتارهای مادمازل1 و برادر1 با بابا... برادر1 وقتی عصبی بشه ممکنه رفتار درستی با بابا نداشته باشه! مادمازل هم که آدم وسواسی و حساسیه نمی دونم تو خونه اون برای دفع مزاج بابا چه رفتاری باهاش می شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ما پیشنهاد هتل رو دادیم که بابا رو ببریم تو این ده رو زهتل نوبتی بریم پیشش بمونیم که صدای بلند کسی رو واسه خاطر کمی نجسکاری نشونه! که خارج از کنترل شدن رفتارها رو نبینه.....
من ناراحتم از اینکه حرمت بابا خدشه دار بشه و می دونم اون الان چه حسی داره! حس سربار بودن.. حس اینکه بچه هاش منت می ذارن نگهش می دارن.. حس اینکه اضافه ست و.....
یه بار می گفت بمیرم شماها همه از دست من راحت می شید...
می دونم.. می دونم بچه ها گاهی ممکنه ظرفیتشون تموم بشه و حرف و رفتار نادرستی نشون بدن همونطور که خودم گاهی این اشتباه ور مرتکب  شدم! باید بدونیم که بابا سخت مریضه و سخت درد می کشه و مدارا کنیم... مدارا کنیم با مهربانی و محبت...
کاش خونه یکی از ما دخترا مشهد بود.

- خانوم دکتر می گفت از امام سجاد نقل شده اگر دعای شما مستجاب نمی شه یا دلتون رو با نفرین سیاه کردید یا غیبت می کنید، یا نماز اول وقت نمی خوانید یا زبان برنده و تیز دارید... خوب من مطمئن هستم هر کدام از ما هفت نفر که دعا می کنیم یکی از این ها را داریم! مثلا من نماز اول وقت نمی خوانم تازه این اواخر کاهل نماز هم شده ام! زبان برنده و تیز هم دارم! گاهی نفرین هم می کنم! غیبت هم که دامنه گسترده ای دارد بنا بر تعاریف مذهبی، پس غیبت هم می کنم! اوه خدای من! اوضاع من از همه بدتر است چون تمام اینها را دارم!

- همسرجان از سفر برگشته با مسمومیت غذایی.. تو راه کلی بالا آورده و روده هاش مادام در حال فعالیت بودن. همین که می رسه شوهر خانوم دکتر می بردش اورژانش و سرم و قرص و ... وقتی دیدمش رنگ به رو نداشت! شوهر خانوم دکتر من رو برد خونشون که با هم شام بخوریم. همسرجان هم گفت من می خوام دوش بگیرم بخوابم. من هم رفتم و زیادی نشستم به حرف زدن با خانوم دکتر در مورد مشکلات بابا و ... رسیدم خونه یازده شب بود. همسرجان دراز کشیده بود نه برا خودش چای گذاشته بود نه کته و سیر ماست آماده کرده بود. به من گفت این کار ها رو براش انجام بدم. با خودم فکر کیردم که چقدر بی فکرم، این آدم مریض رو گذاشتم و رفتم! اگه همین ادم مامی یا بابا یا یکی از خواهرام بود انقد راحت نمی ذاشتم برم!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
نفر اول پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 18:30

میدونی نیوشا من فکر می‌کنم ما هرچقدر تلاش کنیم آخرش برای یه نفر کم گذاشتیم. اگه بیشتر وقف همسر باشیم، پدر و مادر گله دارن، اگه برعکس، همسر! خب واقعا خیلی سخته مدیریت همه اینها با هم، اونم توی شرایط تو که خودت نیازمند کمک و مساعدتی! ولی انصافا میزان از خودگذشتگی تو خیلی بالاست.

مشاورم می گفت چرا این همه دلسوزی بی جا داری!
ولی دلسوزی هام بی جا نیست .... واقعا به کمک و همراهی احتیاج دارن...
به پدر و مادر و همسر می رسی از خودت وا می مونی! و من همیشه خودم برای خودم در اولویت آخر بودم اصلا نبودم!

مینو چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 11:13

خیلیم مهربونیییییییییییییی من میدونم. حس میکنم.
مرسی عزیزم خیلی لطف کردی چقدر جالب بود برام.برای یکی از نزدیکانم میخوام .ممنون میشم.

تو لطف داری ..
حتما برات می ذارم شماره رو
05632886365

مینو چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 10:27

ای جانم چقد تو مهربونی آخه
خوشم میاد از این صراحت و صداقتت همین که خودت میگی حواست کم بوده به همسر یعنی خیلی مهربونی و وجدان داری.
امروز بیشتر حواست بهش باشه هیچ وقت دیر نیست.
امیدوارم ازته قلبم امیدوارم بابا با این روش به زودی درمان بشه.عزیزم بازم فقط دعا میکنم برای همتون.
نیوشا جون اگه اطلاعات بیشتری از دکتر شمس داری ممنون میشم بدی منظور تخصصون و آدرس دقیق و ... ایناس.مرسی.

نه بابا، مینو اگر مهربون بودم می موندم پیشش بهش می رسیدم دیگه ...
دکتر شمس یه پزشک عمومیه.. اما دوره های اموزشی در خصوص درمان از طریق عصب رو در انگلیس گذرونده و یه عصب در بدن انسان کشف کرده به اسم عصب جنینی . به اسم خود ش ثبت کرده و این موضوع مثل اینکه در انگلیس خیلی صدا کرده و ....
مطبش تو سرایان هستش از توابع فردوس. که باید با پرواز بیای مشهد یا بری بیرجند. از بیرجند با سواری 160 کیلومتر راهه از مشهد هم فک کنم همین حدود یا کمی بیشتر با سواری تو راه باشی.
البته اگر اول آذر بیاد مشهد مطب بزنه که مسیر راحتتره از هر جایی که باشی با پرواز یا قطار بی دردسر می رسی به مشهد.
شماره مطبش رو از خواهرم می گیرم برات می ذارم تو یکی از پست ها- ایشلا مشکلی نداشته باشی و اگر هست به زودی حل بشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.