باد بوزد و مرا ببرد

دلم می خواد باد بوزه با سرعت و من بیاستم مقابلش .. بوزه و به سرعت من رو ببره .. چشام رو ببندم و ببینم نیستم و تموم!



- دیشب بابا می گفت: همش دعا دعا می کنم اصلا شب نیاد.. اصا شب نشه، بس که تا صبح درد می کشم!

آخ آخ.. خدای من. دیگه بس نیست!

نظرات 6 + ارسال نظر
نگار دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 00:05

سلام خیلی ناراحت شدم برای بیماری پدرتون یه پیشنهاد
شوهر خاله من هم بیماریش مثل پدر شما بود و دکترا همین طور پاشون را از قسمتهای مختلف میبریدن و اثری نداشت ایشون یه عمل قلب بسیار سنگین هم انجام دادن که پونزده روز بیهوش بودن به پیشنهاد یکی از دوستان برای عفونت پاشون به کلینک خانواده اصفهان مراجعه کردن که واقعا اب بود رو اتیش الان یک ساله مشکلی ندارن و ماهی یک بار مراجعه میکنه از تموم کشور هم میان اونجا یه تحقیقی بکن بلکه فرجی شد و نجات پیدا کرد
خدا همه ی بیمارا را شفا بده مخصوصا پدر شما را

سلام عزیزم...
مرسی از راهنماییت
چشم تحقیق می کنم ..
فعلا داریم لارو درمانی رو امتحان می کنیم امیدوارم این نتیجه بده

پری یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 13:02

از خدا می خوام بهت صبر بده و زودتر بابا رو شفا بده عزیزم ان شاء الله روزها خوب در راهه وقتی اون دختر خوشملت بدنیا بیاد می تونه خیلی چیزاها روز به روز بهتر بشه

بدون امید نمی شه نفس کشید .
پری از دیشب دارم با خودم فکر می کنم این دکتره دستهای مامی رو خوب می کنه
لارو درمانی پای بابا رو خوب می کنه
دخترم به دنیا بیاد بابا با پای خودش می یاد خونم دیدن دخترک ...
یعنی می شه؟!

مینو یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 12:55

ای وای چقد دردناکه
نیوشا دیشب خیلی به یادت بودم و با خدا حرف زدم.
تور و خدا مراقبت کن از خودت و نی نی .
گاهی روحیه داشتن خودمون و قبول اینکه خیلی چیزا دیگه از عهده و خواست ما خارجه بیشتر کمک کننده اس تا حال روحی داغون و بد خودمون که قطعا به بیمار و اطرافیان هم منتقل میشه.
امیدوارم با اومدن دخترک همه ی بیماریها و ناراحتیها از بین بره و دخترک با خودش کلی شادی و برکت و سلامتی بیاره.

مینو.. مینو...
هیچ حس و و حالی ندارم
مثل یه مال باخته حتی بدتر از اون ... حتی دل و دماغ غذا خوردن ندارم .. می دونی بریدم!
امروز می خواستم صبحانه بردارم به زور خودم رو می کشوندم تو آشپزخونه .. هیچی برام معنا و مفهوم نداره.. فقط می گذرونم و نمی دونم چطور می گذرونم!

ممنونم که به فکرم هستی

Miss.khorshid یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 12:44

سلام
امروز نماز صبح دعای روز یکشنبه رو میخوندم یاد شما افتادم و دعا کردم براتون. ان شالله خدا همگیمون رو کمک کنن که بتونیم صبر جمیل داشته باشیم و توکل کنیم.

سلام.
قبول باشه ... می دونی هیچ هدیه ای نمی تونست امروز انقد بهم حس خوبی بده این اندازه که دعای تو اون موقع سر نماز صبح ....
خدا دلت رو شاد کنه

سایه یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 11:26

نیوشای عزیزم دعا میکنم از این روزای سخت به سلامت بگذری

مرسی سایه جان سلامت باشی

پری یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 08:54 http://shahpari-a.blogsky.com/

نمیشه درد کشیدنش و تحمل کرد ...

درد کشیدن دیگران رو دیدن خیلی سخته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.