حس می کنم همه چیز با هم درحال از دست رفتن است..
همه چیز های مهم زندگی ام یک جا، با هم دارند از دستم می روند!
و من جز این که نگاه کنم و اشک بریزم و از شدت اشک ریختن دچار سر دردی وصف ناپذیر شوم، از پس کار دیگری برنمی آیم!
حتما عده ای هستند که بگویند با این همه انرژی و فاز منفی که درون افکارت هست نتیجه بهتر از این نمی شود!
من اما فکر می کنم کار، کار خداست! بس خنجر حرف هام رو به او بود!
سلام خانم
خوندم که در پاسخ به دوستان نوشتین حال پدرتون متاسفانه خوب نیست. خودتون واردین با اینحال سایت زیر رو ببینین. یه زنگی بزنین مشاوره برای زخم. ان شالله شهر پدرتون هم نماینده داشته باشن. پانسمان زخم کامفیل
http://www.iliadarman.com/site/index.html
چشم سر می زنم ممنونم که اطلاع دادی ...
جایی نیست که نرفته باشیم کاری نیست که نکرده باشیم
ناراحت شدم دوستم جز دعا کاری نمیشه کرد.
ممنونم از لطفت عزیزم
سلام عزیزم خوبی؟
کجایی؟ دل نگرانتیم
هستم اما انگار نیستم
بابا حالش اصلا خوب نیست
پاش وضعیت وحشتناکی داره
و من ...
من دیگه انرژی و توانی ندارم!
حالم خوش نیس
بهتری؟
نه روحیم از این داغونتر نمی شه ...
کجایی دخترم؟ نگرانتم
حالم خوب نیست
خوش نیستم...
سلام
باور کن میتونم با اطمینان بهت بگم هر اتفاقی که برامون میفته به اندازه ایه که توان داریم. ان شالله این روزها که گذشت بعدها به یاد این روزها میفتی که چطور طاقت آوردی و زنده موندی. نگران نباش. خدا بعضی ها رو این مدلی بالا پایین میکنه. فرزندتون هدیه ی خدا در برابر درک این روزهای سخت. توکل به خدا. باید هر دو مدلش رو دید. خیلی ها حاضرن شرایط سخت تر از شما رو داشته باشن و از اونطرف هم منتظر یه فرشته ی کوچولو باشن. همه ی این اتفاقها میشه زندگی....
مجموع خوشی و نا خوشی ... درد و سلامت... لبخند و اشک ...
می دونم، می فهمم.. زندگی نمی تونه همش رو یه دور باشه!
واقعا چطور طاقت آوردم این روزا رو .. چطور طاقت می یاریم
آروم باش ... و توکل کن .... هیچ نسخه دیگه ای ندارم ...
بله چاره ی دیگه ای هم نیس
ممنونم عزیزم