از لابه لای این همه موج منفی می شود کمی مثبت اندیشید

امروز صبح همکارم بهم خبر داد یکی از ارباب رجوع ها که سنش حدود بیست دو سال بوده بر اثر بیماری دیابت فوت شده!

مثل اینکه به خاطر افت یا افزایش قند خون به کما می ره و دیگه احیا نمی شه!


ما با برخی از ارباب رجوع ها به دلیل نوع کارمون خیلی در ارتباطیم.. مثلا یه گروهی از اونا رو  چهار سال کمتر یا بیشتر می بینیم ... باهاشون در ارتباطیم....

حالم از صبح گرفته ست!

این دیابت لعنتی... این دیابت لعنتی....!



+ چهارشنبه واکسن کزاز زدم که برای دوران بارداری تجویز می شه... دست چپم تا دو روز درد می کرد. توصیه شده در دوره بارداری رو شونه چپ بخوابیم و من دست چپم درد داشت به دلیل واکسن که زده بودم و نمی تونستم راحت رو اون شونه بخوابم! یه لحظه با خودم فکر کردم: اگه این دست رو نداشتم چی؟! اگه بر اثر حادثه از دستش بدم چطورمی خوام زندگی کنم؟! چرا این همه ناله می کنم و گلایه دارم از خدا.. این تن سالم هست برا این که حدمت کنم به خانوادم به پدر و مادرم.. تا دارمش سلامتیمو پس باید درست ازش استفاده کنم ....

نظرات 2 + ارسال نظر
سایه چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 10:17

گفتم شاید مخاطبات ندونن! حس منم به تو همینه واسه همینه که این چند روز حس کردم زیاده

فدای تو بشم من دوست جونم

سایه چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 00:14

حس می کنم خیلی وقته ندیدمت! خوبی؟ آره به قول مادربزرگ یکی از دوستام "سلامتی کرور کرور جواهره" (کرور یه واحد اندازه گیری مقادیر زیاده!)

سایه می زنمتا.. می دونم کرور یعنی چی!!
آره اونروز بهت پیام دادم ببینمت سرت شلوغ بود..
دلم برات تنگ شده
تو بهترین دوستمی :)
اونروز تی وی می گفت دوست یعنی کسی که تای ه مشکلی برات پیش اومد اسم اون بیاد تو ذهنت برا کمک گرفتن..
مثل تو که حرف وقت دلتنگی چیزی دارم فقط اسم تو میاد به ذهنم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.