حقوق نامساوی

یه خونه ای که بهش می گن مسکن مهر رو تو شهر همسرجان با مکافات های زیاد از نظر مالی ساختیم.. جزئیات داخلش تکمیل نیست، هیچی نداره و فکر کنم نزدیک پونزده میلیونی باید براش هزینه بشه.

پدرشوهر تصمیم داره این خونه رو با پول خودش تجهیز کنه و همسر جان هم تصمیم داره به پدرش این اجازه رو بده و این خونه در نهایت برسه به دست برادر شوهر 1 به عنوان مستأجر که پول رهنش می شه همون هزینه هایی که پدر شوهر می پردازن!

این برادر شوهر همونیه که سال 93 با دفاع های غیر منطقی و همزبونی با مادر شوهر افتادن به جون من و همسرجان و یه آشوب یکساله رو به پا کردن!!!!!!

بردار شوهر2  هم همچین خونه ای داره اما نمی دونم چرا رو اون دست نذاشتن و برا اون چنین تصمیمی نگرفتن!!

گیرم این موارد اصلا مهم نیستن اما بعد همه این ها اینکه من عروس بده باشم و ال و بل سخته تحملش؛ اینم مهم نیست؟!!!!!

اصلا اینا هیچ کدوم مهم نیست....


من دوست داشتم همسرجان از من نظر بپرسه.. آیا اگر من می خواستم چنین اقدامی انجام بدم، خونم رو بدم به خواهر یا برادرم اجاره، نظر همسرم رو می شد نپرسم؟!!!! نه خدا وکیلی چنین رفتاری انجام می دادم و طرفم رو فقط در جریان می ذاشتم نه اینکه نظر بپرسم و آدم حسابش کنمریال واقعا طرف من رو از صفحه روزگار محو نمی کرد؟!!!!!!!!!!!!!!!

من به شاغل یا خانه دار بودنم کاری ندارم، حرفم اینه که در هر صورت باید نظر من به عنوان شریک زندگی پرسیده بشه.. اگرچه نظرم اگر منفی باشه باز محلی از اعراب نداره و باید متحمل شنیدن الفاظ زیبا، توصیفاتی از جمله حسود بودن و شما زن ها همه مثل همید (البته در صورت نرمال بودن شرایط روحی و عصبی نشدن ایشون)  و شاهد عکس العمل های رفتاری خاص باشم! ...


خوب همه این ها باعث می شه من پیش خودم بگم امیدوارم طرف یه روز خوش تو اون خونه نبینه! بله، من آدم بدی هستم، خبیثم .... 

همه اینا باعث می شه ازشون متنفر باشم!

می دونی به چی فکر می کنم؟! به اینکه با فروش اون خونه الان می تونستم خونه بخرم نه اینکه بسازم چون پنجاه تومن کم دارم! می تونستم اصلا چنین خونه ای نداشته باشم اما سفر برم و بهتر از بپوشم و ..... 

من و همسرجان بالای بیست و پنج سال بودیم که ازدواج کردیم .. کار کردیم درس خوندیم به اینجا رسیدیم.. این آقایون بردار شوهرا هم می تونستن سن بیست سالگی ازدواج نکنن سختی بکش تلاش کنن تا اوضاعشون بهتر از این باشه.. یا این یکی که مثلا دیرم ازدواج کرده می تونست همت کنه پولاشو پس انداز کنه که الان.....

حرفم اینکه که من یا همسرم باید به پدر و مادر کمک کنیم از هر نظری ولی به خواهر برادر هم؟! پس خودمون چی؟! 

یکی دیگه هم هست که بعید می دونم در آینده اونم یه چیز مالی بشه که الان به شدت رو اعصابه! با 15 سال سنش همسرجان براش پیگیره که کلاس زبان بره و براش توضیح می ده کجا بره چی کار کنه ... همین امروز باهاش تماس گرفته جویا شده که آیا تشریف مبارک رو بردید دنبال کلاس زبان باشید یا نه؟!

به این هم باید فکر کرد که هزینه کلاس زبان به احتمال زیاد به طور داوطلبانه به عهده همسرجان است.

اینجانب اگر اعتراضی بنمایم خودخواه، حسود و مثل بقیه زن ها مورد خطاب واقع می شده و به حال و روز تاسف خورده می شود.


نه! تلاش برای کسب حقوق مساوی میان زن و مرد بی فایده ست.... فکر کن من زن این همه آزادی عمل داشته باشم. خیر سرم دست به جیبم هم هستم..

استقلال مالی هم داشته باشی حرکت های مشابه و مساوی با مردت را نمی توانی که بزنی! چرا؟! چون زنی دیگر... همین و تمام!

نظرات 4 + ارسال نظر
نفر اول دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 08:32

معلومه که بیفایده س نیوشا جان. فقط خودمون رو آزار میدیم. ما با این تبعیضها بزرگ شدیم. تمام دوران زندگی، تمام دوران تحصیلی، تمام دوران اشتغال...

تلاش های بی ثمر... مبارزه های بی فایده!
به نظرت دیدت رو تغییر نمی ده به ادامه راه؟!

الی یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 23:00 http://elhamsculptor.blogsky.com/

میدونی چیه نیوشا جان کلا توی جامعه زن بودن جرم محسوب میشه و مجرم هم مستحق مجازات!!!

بیضا یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 11:54 http://mydailydiar.blogsky.com

درکت میکنم عزیزم باز هم میګم چاره ای جز کنار اومدن نداریم.

من سخت کنار میام!
مباررزه های ذهنی با خودم... مبارزه های درونی با خودم ...
مبارزه های پیاپی بی نتیجه

مینو یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 10:02

کاملا باهات موافقم و حق داری.
تمام حرفاتو درک میکنم .

ممنونم که درکم می کنی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.