راه کدام است؟!

برگشتم به نوشتن نه به این خاطر که حال و روزم رو به راه شده که اصلا نمی دانم راه کدام است!

به این نتیجه رسیدم که آن من منفی باف افسرده غمگین در من نهادینه شده است و اگر قرار به ننوشتنم باشد باید تا لحظه دیدار ملک الموت ننویسم و درست د رهمان لحظه از شادی راهی ......

از همان بچگی افسرده و در خود فرو رفته بودم... از همان بچگی دردها را حس می کردم و غصه می خوردم .. اغلب درد نان دیگران بزرگترین دردم بود.. بعد هم دیدن پیر مردها و پیر زن های تنها و مریض....

شاید همه این حالات را مامی باعث شده باشد.. همین دیروز پریروز بود که می گفت وقتی تو رو حامله بود زندگیم تلاطم داشت، مادام حرص و جوش و غصه و تنش .. بعد هم که به دنیا اومدی هرچی شیر خوردی، شیر جوش بود! حالا می ترسم همین بلا را من سر فرزندی که در راه دارم آورده باشم! .....

باورت می شود گاهی دوست دارم مثل خواهر کوچیکه راحت از کنار همه چیز بگذرم یا مثل خواهر زاده ها سرخوش و شادان باشم!

خوب می دانم این مشکل روحی من، حرف دیروز و امروز نیست.... گذشته ام را که مرور می کنم نقطه شادی، سفید رنگی، زیبایی .. در آن نمی بینم!

جهان بینی درستی از همان ابتدا نداشتم! جهان برایم پوچ و بی معنا بود .. جایی بود سراسر درد و رنج.... هنوز هم دچار همین نوع زجرآور جهان بینی هستم! .......

فکر می کنم عین واقعیت همین باشد و این فقط من نیستم که به این باور رسیده ام، انگار نیمی از آدم ها همین باور را دارند ولی دلشان یا سرشان را به چهارتا مثلا زیبایی دنیا خوش کرده اند! مثلا یکیش همکارم، مدیر امور اداری مان، دیروز می گفت اصلا خدا چرا آدم را آفرید؟! همه اش درد بی درمان.. همه اش بدبختی! و من تنها کسی هستم گویا که حرف های او را کفر و نامسلمانی و مرتد بودن از دین نمی دانم! خوب درکش می کنم... حرف هاش کفر نیست درد آدمی است تنها و دردمند مانده در میان این دنیای کثیف پر از کشت و کشتار و جنگ و خونریزی و دزدی و بدی و پلیدی و دروغ و فقر و بیماری های لاعلاج.....

نه مسبب این ها خدا نیست، خود ما آدم هاییم که حالا توان تحمل خودمان را هم نداریم!



- انگشت پای بابا را نه طب سنتی نه طب مدرن، هیچ کدام نتوانست احیا کند! باید منتظر نتیجه آنژوپلاستی بمانیم که آیا با اینکار رگ ها باز می شوند یا نیاز به جراحی ست برای باز کردن رگ ها! نمی دانم بابا طاقت یک عمل جراحی دیگر را دارد یا نه؟! امیدوارم مشکل با آنژو پلاستی حل شود ... بعد از این مرحله یک دوره درمان کوتاه مدت زیر نظر کلینیک زخم را باید بگذراند و بعد انگشتش را قطع کنند! این درمان ها برای این انجام می شود که از به جریان افتادن خون در عروق پا مطمئن شوند که بعد از قطع انگشت برای قسمت های دیگر پا مشکلی ایجاد نشود!

شنیده ام آنژوپلاستی خیلی هم اثر ندارد و بعد از هفت یا هشت ماه دوباره گرفتگی عروق رخ می دهد! در بلاد کفر آکتومتری می کنند که تضمینش درصد خیلی بالاتری از آنژپلاستی دارد! بلاد کفر است دیگر دستمان بهش نمی رسد!

دوستان می شود دعا کنید برای حال بابا؟! می شود؟!


نظرات 1 + ارسال نظر
بیضا یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 11:37 http://mydailydiar.blogsky.com

عزیزم خوشحالم که برګشتی، لطفا غصه نخور خیلی برای نی نی ضرر داره، الهی بابای عزیزت بزودی سلامتی شو بدست بیاره.

ضرری تا حالا نبوده که به نی نی وارد نکنم! :(
ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.