حالا باید نا امید شوم از مستجاب شدن دعایم؟!

این روزها فقط می گذرند در کنار گذارشان غم و اندوه است و حرص و جوش...

عفونت انگشت پای بابا بهبود که نیافته هیچ، بدتر هم شده! پس از این همه تلاش و تقلا برای بهبودش!

دیروز دکتر می گفت این قسمت انگشت پا یک عضو مرده ست و تا کمی بعد خودش خود به خود می افتد!! و یا اینکه مجبور می شویم انگشت را قطع کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فعلا به مدت دو ماه همان مراقبت های قبلی را با توجه و شدت بیشتری تصیه کرده تا ببیند چه می شود!

می دانی! از دیابت متنفرم! می توان آن را با سرطان در یک کفه گذاشت حتی از سرطان هم دردناک تر است!

حالا منم و تصویر ذهنی ای که از زخم پای بابا در یادم مانده و لحظه به لحظه آب می شوم... دل ریش می شوم!

بابا که اصلا فکر خودش نیست... بچه ها هم که همه سرگرم گرفتاری های خودشان حتی یک نیم نگاهی نمی کنند به روند بهبود یا بدتر شدن زخم! من هر بار که دیدنشان می روم زخم پا را چک می کنم بعد تشخیص می دهم که هنوز عفونت دارد بعد هم خودم می برمشان پیش پزشکی که خودم تشخیص می دهم مناسب است.. نتیجه را که اعلام می کنم می گویند طب سنتی بهتر است این طب جدید فقط قطع عضو را پیشنهاد می دهد.. بعد همه چیز در همین مرحله بیان افکار و عقاید باقی می ماند! دوباره منم که می افتم دنبال آدرس دکتر طب سنتی... می گویند یکی که می شناسه وقت بگیره ما می بریمش، پیش دکتر بردن که کاری نداره!!!!!!

نمی دانم اگر کاری ندارد چرا هر بار اقدام نمی کنند و داوطلب نمی شوند! اگر کاری ندارد چرا سالی یک بار اگر قرار باشند این کار را انجام دهند ناقص انجام می دهند؟!!!


بگذریم.. حوصله گلایه ندارم! گلایه نیست .. کمی دلخوری است! هر کسی از میان بچه ها هر کاری از دستش برمی آید انجام می دهد اما هیچ کسی حال مرا در این اوضاع مراعات نمی کند که کمی از بار دوشم را بردارد!!!!


دعای شبهای قدرم سلامتی مامی و بابا بود.. خیلی واضح به خدا گفتم: خواهش می کنم بابا تا زنده است درد از دست دادن عضوی از بدنش را نچشد، خواهش می کنم! دعایم صرفا این بود و البت برای مینو هم دعا کردم خداوند گره از مشکلاتش بگشاید....

حالا باید نا امید شوم از نتیجه مثبت دعایم؟!

نظرات 4 + ارسال نظر
بیضا سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 09:39 http://mydailydiar.blogsky.com

عزیزم خداوند پدر عزیزتون رو شفا بده بحق این ماه مبارک که رو به اختتام است. تو هم ناامید نباش نیوشا جونم ایشاالله دعاهات جواب میده. غصه هم نخور برای ګل دخمل خوب نیست.سلامت باشی

فدای تو بیضا جان... جز توکل و امید به خدا چاره ای نیست گویا!
از کم لطفی بچه ها بیشتر دلخورم!
غصه هم که هست!

بد نبینی عزیزم تو زندگیت.. سلامت باشی

مینو یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 12:19

مرسی عزیز مهربون
والا عموم یه شهر دیگه اس.اما حتما ازش سوال میکنم. اگه تهران دکتر خوبی باشه امکانش هست بابا رو بیارین؟
من حتما پرس و جو میکنم.

آره تهران شیراز اصفهان هر جا امیدی باشه از این خطر دور بشیم می بریم بابا رو..
شنیدم تو تهران مرکز لارو درمانی هست برای زخم؟ تو چیزی می دونی؟
چه دکتر طب جدید چه دکتر طب سنتی هر کدوم باشه می بریم بابا رو فقط کارش خب باشه اولین و آخرین راه حلش قطع انگشت نباشه :(

مینو یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 09:38

بغض کردم برای لطف و مهربونیت اینقد جمله ی برای مینو هم دعا کردم بهم چسبید که فقط خدا میدونه! دلم قرص شد.امیدورام خداوند گره از مشکل همه باز کنه و دست هممونو بگیره.الهی خیر و خوشی به خودت برگرده.ممنون دوستم
عموی منم همین مشکل زخم دیابت داشت و طفلی خیلی اذیت شد تا مرز قطع شدن پا هم رفت اما همین طب سنتی و داروهای گیاهی نجاتش داد خدا رو شکر یکساله داروها رو میخوره زخمش خوب شده و قندش تنظیم. حتما بابا رو ببرین پیش یه دکتر طب سنتی.
دلخوریت بجاس عزیزم البته اونام خیالشون راحته که تو هستی !! براشون شده عادت! نمی دونم اما من معتقدم زندگی خیلی کوتاه و بی ارزشتر از اونی هست که فقط به خودمون فکر کنیم و حتی پدر و مادری رو که ازشون بوجود اومدیم و نبینیم!
خدا پد رو مادرتو سلامت کنه .

عزیز دلم ... مهر ومحبت و توجه دو طرفه ست... چطور می تونم شب قدر تو رو یادم نیاد وقتی ازم خواستی به یادت بشم وقتی این همه اینجا کنارمی...

واقعا؟! کاش بشه آدرس یا تلفنی از دکتر طب سنتی عموت رو برام بفرستی.. آخه اینا هم مثل پزشکای طب جدید هشون قابل اعتماد نیستن!

امیر یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 09:17 http://dashtemoshavvash.blogsky.com

خدا به تمام بیماران به خصوص به پدر عزیزتان شفای عاجل عنایت فرماید.آمین

ان شاء الله
ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.