ممکن است در زندگی ات ناگهان اتفاقی رخ بدهد که هرگز تصورش را نمی کردی برای تو رخ بدهد....
بعد با بهت و حیرت مواجه می شوی که چرا؟! ما که سابقه نداشت از این مشکلات داشته باشیم...
بعد تلاش می کنی یک بار نه دو بار .. چند بار اما بی فایده است انگار! اتفاقی افتاده است که تو دلیلش را نمی دانی .. نه تو می دانی نه همسرجان. یا لااقل همسرجان تظاهر می کند که نمی داند و ربطش می دهد به استرس و مشغولیات ذهنی که شاید درست هم باشد. اما ذهن تو به هزار چیز ناچیز دیگر هم فکر می کند!
بعد ماجرا بدتر هم می شود.. کی؟! وقتی که هر دو تلاش می کنیم اوضاع را به شرایط سابق برگردانیم اما مقابل چشم های بهت زده ما، تغییر ی رخ نمی دهد!!
- ذهن من رفت سمت دوست نداشته شدنم! ذهن من رفت سمت دور شدنمان....
نکند دور شویم...
رابطه ها مراقبت می خواهد
نباید ازشان غافل شد..
مرسی که هستی
بودنت بهم دلگرمی می ده رفیق :)