مادر شدن + سیاست رفتاری

دیروز کسی رو دیدم که رسما دو ماهه که وارد دنیای مادرانه شده... و فهمیدم که گذر کردن از مراحل این راه کار آسونی نیست! کار هر آدمی نیست! گذر کردن از این راه فقط کار انسانیه که قطع مسلم جنسش زن باشه!

دیروز که سایه رو دیدم فهمیدم که مادر شدن بزرگترت می کنه و چی غیر از درد می تونه یه آدم رو بزرگ کنه؟! مادر شدن درسته شیرینه اما کنار این شیرینی خیلی چیزا هست که فقط مهر مادرانه و فقط احساسات زنانه باعث می شه تحملشون کنی ....

سایه بزرگتر شده بود... محکم تر.... و مثل همیشه برای من حرف هایی داشت .

سایه برای من حرف هایی داشت که باید می شنیدمشون، که باید آویزه گوشم می کردمشون....

برای سایه هی حرف زدم و هی اشکم و بغضم رو قورت دادم....

و در انتها به این نتیجه رسیدیم که امروز هر جایگاهی که داریم در خانه و خانواده و محل کار به دلیل رفتاری که خودمون داشتیم و با رفتارمون این اجازه رو به اطرافیانمون دادیم که هر طور که میل خودشون هست با ما رفتار کنن!

سایه از تفکر پشت هر حرف و رفتاری حرف می زد، از سیاست رفتاری با افراد اطرافمون می گفت.... با اینکه صد در صد حرف های سایه رو قبول دارم اما به نظرم آدم نمی تونه با نزدیکترین فرد به خودش باز سیاست رفتاری اتخاذ کنه! می دونی! اصلا باید گند زد به اون رابطه با همسر یا معشوقت که بر پایه برنامه ریزی برای هر حرف و رفتار باشه! باید گند زد به رابطه عاشقانه ای که بر پایه سیاست باشه! به دوست داشتنی که اگه تو فلان کنی اون بهمان می کنه و ......

می دونی! دوست داشتن اگر باشه و واقعی باشه باید خود واقعی تو رو در بربگیره و برای آدمی مثل من که ساده ام و دور از لفافه و ..... سیاست اتخاذ کردن کار آسونی نیست. اصلا این رابطه که با سیاست باشه به دلم نمی چسبه!!

آخر همه این ها باید بگم که خسته ام... خسته از تلاش کردن برای دوست داشته شدن! دلشکسته از رفتارهایی که با من می شه و خودم را لایق این رفتارها نمی بینم!

اگرچه با همه این ها حس دوست داشتن سر جای خودش هست حالا کمی بالاتر یا پایین تر!



+ دیروز رفتم دیدن سایه و پسرش.... دلم براش خیلی تنگ شده بود. برای مدل حرف زدنش... برای اطمینانی که تو حرفاش هست.... برا تیکه کلامش که هی میون حرفاش  می گه: می دونی نیوشا... :)- پسرش باهوش و شیطون به نظر می رسید... از اون مدل شیطونایی که دلچسبن، مثل خوده سایه! :)


- فکر نمی کنم میلی به مادر شدن داشته باشم!

نظرات 1 + ارسال نظر
سایه شنبه 9 آبان 1394 ساعت 12:35

من بازم دلم برات تنگ شده با اینکه اومدی دیدنم
آره می دونم چی میگی منم با اینکه میدونم کسایی که با فکر و حساب شده با اطرافیانشون حتی همسرشون ارتباط برقرار می کنن موفق ترند اما خودم هیچوقت نتونستم اینطوری باشم.همیشه تمام چیزی که در توان داشتم واسه کسایی که دوستشون دارم گذاشتم ولی برعکسش اینطوری نبوده

فدای تو دسوت خوبم بشمتو یه دوست واقعی هستی.. من قدر و ارزشت رو می دونم
می دونی از بس زلالیم نمی تونیم سیاست رفتار اتخاذ کنیم!
میام بازم پیشت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.