زن بودن درد دارد...

زن بودن درد دارد...

این را قبلا هم گفته بودم.

باید در این جایی که من هستم باشی و زن باشی، تا درد را بفهمی!

زن بودن اندوه نا تمامی است که تا آخر عمر به دوش می کشی.... یک اندوه اندوه غمبار دردناک



- تمام پنج شنبه را درد کشیدم. به شدت سرماخورده بودم و سینوس ها عفونت کرده بود. از شدت درد می توانستم تمام استخوان هایم در جای جای بدنم را بشمارم! با این حال باید میزبانی می کردم از میهمان ها و لبخند می زدم و غذا می پختم و در ادویه و روغن نفس می کشیدم و باز لبخند می زدم.... این حال مرا اگر همسرجان می داشت چه می کرد؟! همسرجان نه، یک مرد دیگر، هر مردی اگر این حال مرا می داشت همینطور، مثل من مجبور به ایفای نقش زنانه اش بود، بی عیب و بی نقص؟!


- منزل خواهر کوچیکه بودیم. خانوم دکتر گفت از او کشمش ها که گفتی  زیاد داری مقداریش رو به من بده... خواهر کوچیکه گفت چیز زیادی باقی نمونده  بذار با همسر مشورت کنم... خندیدم و گفتم فرق ندارد کارمند باشی یا خانه دار فقط کافی است زن باشی تا برای کوچکترین تصمیمی در زندگیت با همسرت مشورت کنی و در واقع کسب تکلیف! فرق نمی کند یک کیلو کشمش بخواهی به کسی بدهی یا سه میلیون پول بخواهی قرض بدهی باید زن باشی تا برای تصمیم گیری از همسرت کسب تکلیف کنی! اما اگر مرد باشی به هیچ مشورت و کسب تکلیفی نیاز نیست به راحتی پول قرض می دهی، آن هم میلیونی... آن هم پولی را که زنت با مکافات وام گرفته، بله قرض می دهی به فامیلت به خانواده ات و اگر مرد متمدنی باشی فقط زنت را در جریان می گذاری!

از نظر من این موضوع اشاره به واقعیت مردسالارانه حاکم بر جامعه دارد و فرد ناخودآگاه چنین رفتار می کند! بحث خوب بودن و بد بودن نیست... بحث این است که ای رفتارهای نادرست نهادینه شده و از یکجایی باید شروع کنیم به مقابله با آنها، به اصلاحشان، به ایجاد روند متعادل در رفتارها... باید تلاش کنیم ورای زن و مرد بودن فکر کنیم و رفتار کنیم... باید تلاش کنیم برای هم حقوق انسانی قائل شویم..... من شروع می کنم ازخودم، همین الان که در جایگاه یک همسر هستم و فردا وقتی که در جایگاه یک مادر بودم به فرزند اگر پسر بود، اگز دختر بود؛ سعی می کنم اموزش دهم هیچ فردی به حکم جنسیتش برتر از دیگری نیست، هیچ فردی به حکم جنسیتش مختار نیست هر کاری را بدون مشورت انجام دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.