روزگار سراسیمگی و آشفتگی ها

حالت تهوع و بی میلی به غذا دو سه روزی هست که به مشکلاتم اضافه شده ...

دخترک صبح ها خوابه و شبها بیدار... البته اگر سیر باشه.

دخترک مثل پدرش اشتهای وصف ناپذیری داره ..... بیچاره من با این درد شقاق سینه.

خودم رو تو آینه دیدم.... چهره ام هزار و یک ساله شده.

همسرجان این روزها یک سر دارد و هزار سودا .... و به شدت نسبت به دخترک  حساس. 

نیمه شب ها وقتی دخترک بیدار میشه همسرجان راهش می بره و باهاش حرف می زنه تا خوابش ببره....

همسرجان خوب است هم حالش هم خودش .....