دخترک با شعور من

دخترک به پرستارش خوب عادت کرده.... کنار آمده ... قبلا هم گفته بودم دخترک فهمیده است انگار چهل سال سن دارد! شعورش بالاست!

تازگی ها یاد گرفته نام پدرش را صدا بزند... بگوید نی نی ... بگوید توتو! آنقدر شیرین ادا می کند ... توتو را با دهان بسته به حالت نیزال می گوید!

یک شهریور بود که شروع کرد به چهار دست و پا کردن. قبلا چهار دست و پا می گرد اما عقب عقب می رفت.. اما از یک شهریور جلو می رود.. این روزها هم گاهی آنقدر تند چهار دست و پا می کند و در این حالت شیرین و دوست داشتنی می شود که نمی شود قربان صدقه اش نرفت! البته که من در این موضوع خیلی برایش کم می گذارم!

دخترک خوب غذا می خورد. همه چیز را تقریبا می خورد...

چیزی تا تولد یک سالگیش نمانده. وقتی که خواب است نگاهش می کنم و از چهره در حال خوابش لذت می برم. قبلا هم گفته بودم وقتی که خواب است زیباتر است! نگاهش می کنم و از بزرگ شدنش لذت می برم.. حض می کنم! باورم نمی شود که به این جای کار رسیده ام، به چند قدمی یک سالگی اش!

دخترک را دوست دارم...


- نمی دانم چرا موهای دخترک در نمی آید. مو دارد ولی خیلی کم پشت است. ابروهاش هم  همین طور است... :(


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.